مرام همسفر
يكشنبه, ۹ اسفند ۱۳۹۴، ۱۲:۴۵ ق.ظ
مختار: یادت می آید روزی که به نکاحم در آمدی از تو چه پرسیدم؟!
عمره: بله! پرسیدی عمره چرا از میان کرور کرور خواستگار صاحب منصب و شاهزاده میخواهی زن یک زارع شوی؟!
پدرم مرا با عصبانیت دیوانه می خواند! تو دیوانه ای عمره این همه جوان صاحب منصب آرزوی تو را دارند،تو چسبیدی به یک مرد زارع؟! خب تفاوت عمره با دختری چون خودش در این بود که آنها در پی شوهر بودند من در پی یک همسفر آنها هم بالین میخواستند و من یک همراه،من در پی یک مرام بودم که مریدش باشم،مرامی که نشانه اش حب علی (ع ) است، مختار و دو گوی چشم آتشینش بهانه بود! غلط انتخاب نکردم زخم چشمت گواه من است.
۹۴/۱۲/۰۹