بام شهر

یا صاحب الزمان اورموی لر -ارومیه قطب الکترونیک کشور

یا صاحب الزمان اورموی لر -ارومیه قطب الکترونیک کشور

بام شهر

به وبلاگ بام شهر خوش آمدید

همه ی کاربران
در هنگام ارسال نظر هیچ لزومی نداره که ایمیل تون رو وارد کنید .
نظرات شما بدون وارد کردن ایمیل هم ارسال میشه .
به راحتی میتوانید نظرات خود را بیان کنید
***********

برای داشتن یک شهر و استان خوب ابتدا باید رسانه و صدا و سیما ی فعال و جذاب و چالشی داشته باشیم. به نظر شما در حال حاضر صدا و سیما ی این گونه است. تا چه اندازه به این فاکتور ها نزدیک است؟!
***********

همه با هم دست در دست هم شهری آباد بسازیم در تمام زمینه ها، که پیشرفت هر نقطه ای از این آب وخاک باعث پیشرفت این نظام و انقلاب میشود.باشد که فعالیت هایمان مورد تایید اقا صاحب الزمان باشد
*********

حیدر بابا،گویلر بوتون دومانـدی
گونلریمیز بیر بیریندن یامـــاندی
بیـر بیریزدن آیریلمایین آمانـــدی
یــاخشیلیــقی الیــمیزدن آلبـــــلار
یاخشی بیزی یامان گونه سالیبلار

**********

این وبلاگ غیر فعال است

***********

آخرین نظرات

بعد از ترور سرگرد عباسی و شهادت نادر علیزاده، حزب دموکرات تحرکات متعددی را در منطقه انجام داد. از جمله این تحرکات در منطقه دارلک بود. با معرفی مهدی امینی به فرماندهی عملیات سپاه ارومیه اولین منطقه ای که مهدی فکر می کرد منطقه دارلک بود. مهدی با تشکیل جلسه ای فوق العاده تمامی نیروهای سپاه ارومیه را فرا خواند و خطاب به آنان گفت: باید یک سازمان رزم ایجاد کنیم! و ادامه داد: نیروهای داوطلب را از ارومیه و شهرهای استان و حتی از شهرهای خارج از استان جذب کنید.

مدتی نگذشته بود که یگان ضربت شکل گرفت و آموزش ها بلافاصله شروع شد، مهدی امینی خود آموزش نیروها را به عهده گرفت و علیرضا مکاری یکی از نیروهای موثر سپاه که متولد ارومیه بود به عنوان مسئول یگان معرفی کرد.

یگان ضربت به خوبی جاافتاده و عملیات می کرد و این باعث وحشت ضدانقلاب بود. یکی از مشکلات مهدی امینی که باید بر آن فائق می آمد مشکل کمین نیروهای ضدانقلاب بود. آنها در همه جا کمین می کردند ، در کنار جاده یا در حوالی روستاها و جاهایی که محل آمد و رفت نیروهای رزمنده بود. این مشکلی بود که باید حل می شد، باید تلفات به حداقل می رسید و این مشکل با ابتکار مهدی و اجرای برنامه ضد کمین میسر شد.

او به سرعت نیروهایی را برای نفوذ و خبرگیری از دشمن به مناطق مختلف اعزام کرد و به زودی از نقشه های کمین آنها در مناطق مختلف مطلع گردید و با این عملیات های موفق دشمن را غافلگیر و سردرگم کرد و دشمن قدرت عملیات را از دست داد.

آوازه یگان ضربت سپاه با فرماندهی مهدی امینی  و مسئولیت مستقیم علیرضا مکاری در همه جا پیچیده بود و شنیدن نام او لرزه به جان ضدانقلاب می انداخت. حزب دموکرات افراد زیادی را از دست می داد اما وقتی امینی و یارانش به محل درگیری می رسیدند از کشته های حزب خبری نبود. شواهد نشان می داد تلفات زیادی داشته اند اما کشته ای دیده نمی شد.

بعدها یکی از نیروهای حزبی پرده از این راز برداشت و گفت:

حزب بلافاصله کشته های خود را جمع آوری می کند تا به دست سپاه نیافتد.

امینی نمی توانست بپذیرد درست زیر گوش ارومیه ضدانقلاب حضور داشته باشد و هر وقت خواست راهها را ببندد و نیروها را به اسارت ببرد و هفت هشت روستا را بگیردو در آنها سلاح سنگین مستقر کند. امینی همراه با دوست و همرزمش مهدی باکری در آبادان نیز واردجنگ شده بود ولی اینجا هم یک جبهه بود و جبهه ای هم ردیف جبهه های جنوب و غرب و شاید مهمتر از آن چرا که آنجا دشمن معلوم بود و از روبرو شلیک می کرد اما در اینجا در جبهه داخلی دشمن ناگهان پیدایش می شد و نیروها از پشت سر هدف قرار می گرفتند.

جلسه هماهنگی عملیات تشکیل شد و قرار بر پاکسازی منطقه دارلک و گوگ تپه شد.

خرداد ماه بود اما هنوز برف بر قله ها بود و هوا سرد بود، عملیات با رمز "یامهدی(عج)" در منطقه عمومی دارلک آغاز شد. مهدی با بغض و چشمان گریان نیروهای زبده ی خود را بدرقه کرد و به آغوش کشید بعد که در آغوش علیرضا مکاری قرار گرفت گریه اش شدیدتر شد و گفت: "مواظب نیروها باش" و ادامه داد:"به خدا توکل کن"

نیروهای زمینی همراه با پرواز هلی کوپترها حرکت خود را آغاز کردند و عملیات با دمیدن صبح آغاز شد. اما هلی کوپترها مسیر را درست نمی رفتند. دو فروند هلی کوپتر که حامل نیروهای گروهان ضربت بودند و دو هلی کوپتری که آنها را اسکورت می کردند مسیر را اشتباه می رفتند و این آغاز فاجعه بود.

علیرضا مکاری به وسیله بی سیم سقوط یک فروند هلی کوپتر اسکورت کننده را اعلام کرد و لحظاتی بعدسقوط دیگری را نیز اعلام کرد. و همچنین گفت: " ما در وسط نیروهای دشمن پیاده شده ایم و اکنون در محاصره ایم."

هلی کوپترهایی که قرار بود نیروهای یگان ضربت را پشت نیروهای ضدانقلاب پیاده کنند، نیروها را درست وسط دشمن پیاده کردند. آیا اشتباهی صورت گرفته بود؟ آیا توطئه ای در کار بود؟ اما هیچکس پاسخی نداشت، اینده در هاله ای از ابهام بود و مهدی بیش از همه نگران بود. هر چند در مراحل مختلف عملیات که به صورت همزمان شکل می گرفت شرکت داشت و تیراندازی می کرد و همراه نیروها پیشروی می کرد و گاه مجروحین را به پشت می گرفت و از تیررس دشمن خارج می کرد اما این خبر تمام توانش را گرفته بود.

علیرضا مکارم در بیسیم می پیچید: ما در محاصره ایم، نیرو بفرستید! اما فاصله زیاد بود و نیروها در جناح غربی دارلک به شدت درگیر بودند. سقوط هلی کوپترها و اشتباه دو هلی کوپتر دیگر در پیاده کردن نیروها وضع را بهم ریخته بود و پیشروی نیروها به سمت دارلک به کندی انجام می گرفت.

آبی که در منطقه وجود داشت مانع حرکت تانک ها بود. یک بار دیگر صدای مکارم در بیسیم پیچید: "بچه ها یکی یکی به شهادت می رسند! کمک بفرستید!

و صدا قطع شد. صدای آتش سنگین از دوردست به گوش می رسید. همه چیز بهم ریخته بود، علیرضا مکاری آخرین تماس را برقرار کرد:

برادران! دیگر کمک بیاید یا نیاید به حال ما فرقی نمی کند!

و ادامه داد:

دیگر کار تمام شده است! همه برادران شهید می شوند و مطمئنم که من هم شهید می شوم!نیروهای یگان ضربت در محاصره ضدانقلاب مردانه می جنگیدند، همه چیز دست به دست هم داده بود که سی و پنج نیروی خدایی در مصافی نابرابر به قربانگاه بروند. همه چیز به سرعت اتفاق افتاد و هیچ کس نتوانست بفهمد واقعا مساله چه بود؟

فردای آن روز جنازه های شهدا روی جاده رها شده بود. مهدی امینی به لحاظ روحی لطمه سختی خورده بود ، در مراسم تشییع جنازه شهدا فشار زیادی را تحمل کرد. بسیاری او را مقصر می دانستند و به او توهین می کردند. او با غم و اندوه فراوان در مراسم تشییع شهدا سخنرانی کرد و از خدا خواست اولین نفری باشد که به یاران شهیدش می پیوندد.


برای ادامه این متن میتوانید کتاب حماسه دارلک را مطالعه بفرمایید 

یا حق

۹۵/۰۳/۱۶
منتظر ...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">