ولنگاری فرهنگی در جامعه
خانواده ها، جوانان، ماهواره، فروشندگان، طراحان ... چه کسی مسئول چهرهی آزاردهندهی شهر است؟
زمانی کهجوانان را به دلیل هنجارشکنیها مورد عتاب قرار میدهیم شاید یکی از توجیهات آنان برای انتخاب نوع پوشش نامتعارف ویترین مغازههای شهر باشد؛ به راستی اگر مدلهایی چون مانتوهای جلو باز، آستین کوتاه، شلوارهای کوتاه، روسریهای نیم وجبی یا شالهای توری ... خلاف موازین اساسی جامعه هستند پس چطور بدون هیچ نظارتی در ویترینهای خوش رنگ و لعاب شهر خودنمایی میکنند؟
وقتی علت را از فروشندگان سوال میکنیم محکم ترین دلیل آنان سودآوری و پرفروش بودن نوع اجناس و سلیقهی مشتریان است اما این سلیقه از کجا ناشی میشود؟ بالطبع ماهوارهها و تبیلغات غربی در دایرهی اتهام قرار میگیرند و به نظر میرسد مقابله با این پدیده نیز بر عهدهی خانواده و والدین است!
حال از والدین بپرسیم؛ به واقع دلیل چنین سهل انگاری خانمان سوز شما چیست؟ شاید آنها پاسخ بدهند مگر سینماهای ما چه کم از فیلمهای ماهواره دارند؟ مگر بازیگران و هنرمندان، یا حتی خویشان و خانوادهی مقامات! چه کم از ماهوارهای ها دارند؟ یا شاید در بهترین حالت چنین استدلال کنند که مدرسه، دانشگاه، خیابانها، مغازهها و خیلی عوامل داخلی دیگر را باید منشاء اثر دانست!
حال تا کدام نقطه از جریان باید این دور باطل را تکرار کنیم و عوامل اصلی را در حاشیهی امن سیاست قرار دهیم! آری به نظر میرسد نقطه هدف امام خامنهای در بیانات اخیر خود در خصوص کاربرد کلیدواژهی ول انگاری فرهنگی، نه صرف جوانان، خانوادهها و مردم بلکه دستگاه های فرهنگی است که با توجیه رویکرد جناحی خود ارزشهای انسانی را به قربانگاه منافع خود میبرند و گاه در بدترین حالت نه چهرهی جاهلانه بلکه شکل مغرضانه به خود میگیرند.
بیشک کار دشمن دشمنی است و رسانهی دشمن محل ترویج ضد ارزشهای ماست، لکن آنچه در این میان محل تامل است وادادگی داخلی نسبت به القائات دشمن است!
حال برگردیم به مبحث اصلی، پدیدهی بدحجابی؛ بالطبع جوان تنوع طلب و زیبا پسند است و جهت حرکت غالب کاسبان را نیز سود و زیانشان مشخص میکند، جریان شبکههای ماهوارهای نیز به خودی خود منتفی است، چون اگر ماهواره پوششهای ضد اسلامی را تبلیغ نکند، پس چه بکند! والدین نیز در گسترهی تعاملات اجتماعی و فناوری ارتباطات و اطلاعات عصر حاضر، تا حدی میتوانند محل تاثیر باشد؛ تازه اگر خود از عوامل ضدفرهنگی تاثیر نگرفته باشند.
بنابراین در یک خط منطقی باید این سوال را پرسید که اگر جوان، تنوع طلب و زیبا پسند است چرا زیباییهای لباسها صرفا در نوع غربی و ضد اسلامی آن نمود مییابد و طراحان با رویکرد ارزشی و همسو با شئونات مذهبی به انزوا رانده شدهاند؟ اگر ماهواره درصدد برچیدن فرهنگ عفاف از جامعهی اسلامی یکه تازی میکند، چرا تولیدات داخلی حجاب را به کلیشه میبرند و بدون مواجهه با هیچ مانعی به تخریب ارزشها و قبح شکنی ضد ارزشها میپردازند؟ چرا خانههای حجاب یکی پس از دیگری به ورشکستگی و تعطیلی میرسند؟ چرا مقررات تعیین شده در دانشگاهها به بهانههای شیرین آزادی به اجرا درنمیآیند؟ چرا از آمران به معروف و ناهیان از منکر در راه حجاب که بارها مورد ضرب و شتم ارازل و اوباش قرار میگیرند، حمایتی نمیشود؟ چرا برای تولید و توزیع رقیب باربیها، همدم کودکان ما، مجالی فراهم نمیگردد؟ و هزاران چرای دیگر که دور باطل توجیه بدحجابی را باطل کرده و به ریش آن گفتمانی میخندد که سفرهی فساد را با توجیه آزادی، در مقابل جوانان گسترده و میخواهد از خوردن پرهیز کنند.
آناج / نیر حیدری